طرح مباحث تغییر ساختار آموزشی و ضرورت بازنگری در شیوه انتخاب رشته تحصیلی، بدون تردید با استقبال مسئولین مواجه خواهد شد و شاید این یادداشت آغازی برای فراخوانی دلسوزان این طریقت باشد.
نکته اول
در دو ترم گذشته با دانشجویان رشته فرش مبحثی از درس را مرور میکردم که متوجه عکسالعمل کلاس شدم. دانشجویانی که نه به رشته تحصیلیشان علاقه داشتند و نه شوقی به کلاس. پرسیدم چند نفرتان دیپلم هنر دارید؟ دو- سه نفری دست را بالا بردند.
پرسیدم بقیه چی؟! اغلب دانشجویان کلاس از رشته ریاضی- فیزیک به هنر آمده بودند و از اینکه مجبور شدند که فقط رشته فرش را بخوانند؛ به سختی آموزشهای ترم را تحمل میکردند... یکی میگفت من عاشق سینما هستم و دیگری علاقهمند به طراحی صنعتی بود و...
گفتم اگر به رشته فرش علاقه ندارید، جای کسی که این رشته را دوست دارد گرفتید و حالا هم که مجبورید این رشته را بخوانید، یک راه دیگر هم در پیشتان میگذارم تا اینکه در کنار درسهای جاری، در کلاسهای بیرون از دانشگاه به دنبال ذوق و علاقه اصلیتان بروید، شاید در آن حاشیه بهتر از متن موفق شوید، زیرا علاقه اصلیتان در جای دیگری است و راه سوم هم اینکه درس را رها کنید و بار دیگر خود را برای رشتههای مورد نظر آماده کنید، شاید که قبول شوید....
چند روز پیش یکی از دانشجویان ترم آخر را دیدم که گزارشی از امتحانات کارشناسی ارشد سینما میداد که رتبه 240 آورده بود. دانشجویی که فقط بر مبنای علاقه، کتابهای حرفهای رشته سینما را حسابی زیر و رو کرد تا اگر در لیسانس به آرزویش نرسید، بعد از این، راهش را هموار کند و وارد عرصه سینما شود. آخرش هم گفت: استاد، کسی، آشنایی در امور آموزش سینما نداری؟!...
نکته دوم
این نمونه، مشتی از تجربیات فراوان بنده و همکاران هیأت علمی دانشگاههاست و در هر رشتهای بنا به موضوع و مسائل آن، دانشجویان دانشگاهها با آن دست به گریباناند. یعنی بعد از پشت سر گذاشتن شرایط سخت دیپلم و گذشت از معبر سختی به نام کنکور؛ در ابتدای راه علاقهای به رشته انتخابی خود ندارند و در نهایت برای خالی نبودن عریضه، از ناچاری، سختی ماندن را برای دریافت مدرک تحصیلی تحمل میکنند.
در هر ترم تحصیلی بخشی از دلسردی دانشجویان در کلاس، انجام تکالیف درسی، پژوهشهایی که در طول ترم معین میشود و مواردی مشابه آن بروز پیدا میکند. انجام یک تحقیق آماری ساده از دانشجویان دانشگاهها میتواند بهخوبی وضعیت میزان علاقه دانشجویان را مشخص کند.
نکته سوم
یادم میآید تا سال 57، در نظام آموزش عالی ایران در رشتههای تحصیلی دانشگاهها عناوینی به نام «کهاد» و «مهاد» وجود داشت، اصطلاحی که از آن به عنوان رشته اصلی و فرعی نام میبردند و هر دانشجویی مجاز بود که در کنار رشته اصلیاش، به میزان 30 واحد از رشته مورد علاقهاش را در دانشکده خودش یا از سایر دانشکدهها، اخذ کند.
این شیوه برای هر دانشجوی ناراضی زمینه مناسبی را فراهم میکرد تا در رشته فرعیاش بدرخشد و بر این مبنا، ادامه تحصیلاش نیز در مقطع بالاتر با آگاهی و سرعت بیشتری فراهم میشد...
نکته چهارم
اما آنچه که در این دو- سه دهه اخیر اتفاق افتاد، حذف رشتههای فرعی از رشتهها بود و تغییر دادن آن به دروس اختیاری تا سقف ده واحد امکانپذیر شد. در کنار این برنامه، یعنی حذف رشتههای فرعی، بهتدریج طرح اختیاری بودن رشتههای فوق لیسانس اجرا شد.
یعنی دانشجویی که در رشته عمران فارغالتحصیل شده، اگر در فوقلیسانس جامعهشناسی قبول شود، حداکثر تا 30 واحد از دروس پیشنیاز را معین میکنند تا آن دروس مورد نیاز را بگذرانند.
در حالی که دانشجو از معبر و سد کنکور فوقلیسانس قبول شده و قطعاً آگاهی مورد نیاز را داشته که توانسته همپای سایر فارغالتحصیلان رشته جامعهشناسی، از ماراتن قبولی، سربلند بیرون آید. حال اگر بپذیریم که یک مهندس عمران بعد از قبولیاش در کارشناسی ارشد، حتماً باید 30 واحد مورد نظر برنامهریزان را «پاس» کند؛
چرا طرحی اجرا نمیکنیم تا با کمال آرامش آن 30 واحد را در کنار دروس فنیاش بخواند، بهویژه در مورد موضوعات بینرشتهای این کار بسیار مؤثر خواهد بود و توانایی جوانان را افزوده و سبب «کارآفرینی» آنان خواهد شد و نکته دیگر نیز بالا بردن ضریب «کارآفرینی» یعنی عدم وابستگی به مشاغل اداری و دولتی... که این نکته نیز از نظر دستاندرکاران آموزشی دور نمانده است و یکی از دغدغههای مسئولین وزارت علوم و دولت است.
نتیجهگیری و ارائه پیشنهادها
در جمعبندی مطالبی که عنوان شد، به این نتیجه میرسیم که در صورت فراهم بودن اجرای طرح رشتههای فرعی در دانشگاهها با توجه به پیشنهادهای زیر، مواردی را حداقل «به عنوان آزمایشی» به اجرا بگذاریم، گرچه تجربیات کشورهای دیگر در این امر میتواند کمک مؤثری به اجرای طرح، بهویژه ارتباط رشتههای دانشگاهی و بومی کردن آن در بین جوانان نماید.
برای هر رشته تحصیلی، اولویتهای رشته تحصیلی مشخص شود: مثلاً (تاریخ و باستانشناسی)، (معماری و مرمت بنا)، (جامعهشناسی و علوم سیاسی)، (برنامهریزی شهری و شهرسازی). اگر دانشجویی که تمایل به رعایت اولویتهای رشتههای مرتبط داشته باشد، قطعاً از میزان دروس فرعی کاسته خواهد شد و اگر تمایلی به رشتههای مرتبط نداشته باشد و بخواهد رشته فرعیاش را در خارج از گروه آموزشی مورد نظر بیابد، دانشگاه راهش را برای این گروه از علاقهمندان هموار کند.
اجرای طرح یک و دو قطعاً در دانشگاههای بزرگ کشور امکانپذیر خواهد بود و در سایر دانشگاهها نیز بند اول قابل اجرا است و با توجه به گسترش رشتهها، طرح اجرایی رشتههای فرعی نیز تعمیم خواهد یافت.
فواید طرح
الف- بازگرداندن آرامش روانی به نسل جوان دانشجویی که فضای آموزشی قبل و بعد از دانشگاه را بهخوبی تجربه نکرده است و یا به دلیل انتخاب نامناسب رشته و یا تصور مبهم از رشتههای تحصیلی و یا نگاه به بازار کار و سایر دلایل دیگر، نمیخواهد در رشتهاش ماندگار شود. کافی است نگاهی به آمار فارغالتحصیلان رشتهها و جذب آنان در حرفهها و بازار کار غیر رشته مرتبط داشته باشیم...
ب- قرار گرفتن درصد قابل توجهی از فارغالتحصیلان (دو رشتهای) در راستای کار مورد علاقهشان در جامعه.
ج- جلوگیری از هزینهها و زمان اضافی در مقطع کارشناسی ارشد جهت ارائه دروس پیشنیاز (جهت دانشجویان غیرمرتبط) که در حال حاضر گاهی یک کلاس با دو نفر برگزار میشود...
د- جهت درک بهتر از وضعیت موجود میتوان از مشاورههای دانشجویی، اساتید و دانشجویان بهره برد.
*عضو هیأت علمی دانشگاه هنر اصفهان